سلام ای آذینه روی
تو ای گنبد گیتی که خرگه نیلگونت را بر کاینات زمین بیافراشته ای شبه تو درختان سرسبزی اند که بر عکس جاری ات در جنگل ها و بساتین و مرغزارها چتر سبز افراشته اند و عین تو عکس پرتلاطم لاجوری رنگ توست که عین شهاب تو را در زیر پنجه خود از عالم خارج،عالم ناشناخته جدا ساخته است تا نامبارک نبیند و میمون بماند تا همیشه یک اتفاق باشد.
تو ای آیینه ی رخ نمایی زمین که وقت دیدن نامردمی گیری و به غلغله افتی و از شدت حزن و اندوه به ناله و گریه شوی و برای اینکه زمین رخ زشت و ناهمواری رویش بیند صاعقه ای فرستی که بهتر خود بیند و شاید به خود آید و با تکانی گسل های رویش برطرف نماید.
تو ای جایگاه رهیدگان لطف کن و مهربان تر شو تا ما هم جا شویم.
تو ای آیینه نقره گون که صفا و محبت آدمیان را با شفافیت خود به عرصه ی ظهور می رسانی!
تو ای آدینه سفره! برخلایق پر برکت شو که از برکت تو جانداران را بهره هایی ست، جن و انس دو مخلوق ستایشگر رب به میوه های سفره تو ره عرش می روند که تویی جایگاه پله های این ره!
- ۰۱/۰۸/۲۷