چرا حکومت بابت سلب حق طبیعی هیچ حقی ندارد
چون حکومت روبنای ملت هست بنابراین هر چیزی که باعث ضایع شدن زیربنا گردد فرعی هست و هر چه که در زیر بنا می گذرد اصل هست.
از اصل هایی که حق طبیعی مردم هست حق زنده ماندن، حق دیدن، حق شنیدن، حق حرف زدن، اینها همه حق هایی هستند که خداوند با دادن حواسش که حس های پنج گانه هست به ما عطا کرده و ارزانی داشته است بنابراین برای آن هیچ محدودیتی نمی توان قائل شد چه رسد که این محدودیت از سوی حکومت یا کارگزاران حکومت و یا نمایندگان مجلس میلی بخواهد اعمال شود!
از اصل های دیگری که حق طبیعی مردم هست ولی در آن بایستی رعایت هنجار و ناهنجار شود و منطقه به منطقه این هنجار و ناهنجار پیاده سازی شود و قبل از پیاده سازی نیز از مردم بومی آن منطقه همه پرسی شود اصل هایی هست که به غرائز برمیگردد مثل عریزه جنسی،... چون هرچند این نیز یک حق طبیعی مردم است که خداوند عطا کرده است و سلب شدنش ممکن نیست ولی خدا نیز در کتب آسمانی رعایت نکاتی را متذکر شده است بنابراین در قالب هنجار و ناهنجار و منطقه به منطقه و پس از همه پرسی می توان اجرای این حق را نظام مند کرد ولی نمی شود آن را مخفی کرد و یا صحبت کردن راجع آنرا با کراهت جلوه داد.
از اصل هایی که حق طبیعی مردم هست حق تغییر وکیل هست، از روشن ترین مثال های این حق طبیعی مردم دراین مورد، می توان به تغییر وکیل از امام علی به ابوبکر اشاره کرد.
در آن ایام با اینکه پیامبر در غدیرخم به مردم گفت که علی امامشان پس از او خواهد بود ولی مردم از حق طبیعی شان که انتخاب وکیل و یا تغییر وکیل بود استفاده کردند و ابوبکر را بعنوان وکیل خود انتخاب کردند و تا عمر و عثمان این انتخاب وجود داشت و همین مردم در نهایت امام علی را بعنوان خلیفه چهارم انتخاب کردند که این انتخابشان نیز ناشی از حق طبیعی شان بود و هیچ اجباری در آن نبود.
بنابراین ملت چنانچه نداند حقش چیست که چه بد؟!
ولی اگر ملت بداند حقش چیست و آنرا بیان نکند باز چه بد!چون پس از اینکه دردش آمد اگر بخواهد بگوید دردم آمده است بخاطر اینکه در زمانیکه بایستی پیشگیری می کرد و پیشگیری نکرده است، کار را کمی سخت کرده است!
- ۰۱/۱۱/۰۵